عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

آمار مطالب

:: کل مطالب : 509
:: کل نظرات : 5

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com

میگن
چهار شنبه 19 اسفند 1394 ساعت 4:58 | بازدید : 317 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )

میگن وقتی ناراحتی سکوت کن و حرفی نزن من وقتی ناراحتم مینویسم بعد که میام میخونم خودم گاهی خندم میگیره و درستشون میکنم ولی خوب .



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قصد داشتم ...
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 22:10 | بازدید : 316 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )

امشب شب عجیبی بود واقعا عجیب 

قصد داشتم در وبلاگم مطالب متعددی مثل مدیریت افکار و بخشی از زندگی امه ام را بنویسم اما پشیمان شدم ؛ تا بشود تجربه ای برای دیگران اما دیگر این کار را نخواهم کرد . سال ها صبر کردم تا برخی پشته پرده های مشکلات زندگیم که نابودم کرد را بفهمم و هر زمان که چیز تازه ای را می شنوم سخت متاثر و ناراحت شده و در لاک خودم فرو میروم . 

امشب دختری امد به وبلاگم و حرف هایی زد که سخت متاثرم کرد. او گفت پسری را دوست داشته و او تنهایش گذاشته گفت مطمئن است که پسر با کسی جز او نبوده و نیست گفت با این که به او عکسی از پسر نشان داده شده که با دختری دیگر بوده !!! گفت با پسر چت کرده و مطئن نسبت به استمنا کار بودن او هست چون پسر خودش به او گفته !!! گفت او از پسری که ادای دینداران در می آورد و کثیف است بدش می اید و متنفر است گفت یک شب گوشیش را دست عشقش داده تا با یک پسر دیگر به جای او چت کند و این بین حرف های جنسی رد و بدل شده که پاک شده توسط عشقش و ....... خیلی حرف های دیگر . وقتی امدم به او توضیحاتی بدم این دختر فقط دو کار انجام میداد 

یا حرف را عوض میکرد یا حرفم را مستقیم میکرد و در اخر هم رفت 

همه این ها یعنی نمی خواست بشنود چون دوست نداشت

چون احساس درد و ناراحتی داشت

وقتی من هم آمدم زندگیم را به او و افکارم را به او بیان کنم باز هم نمیخواست بشنود اینجاست که فقط باید گوش باشی . 

به او گفتم :

هر پسری با معشوقه اش شوخی و خنده دارد حرف میزند جنسی یا غیر جنسی چون او را محرم خود میداند . اما به او ظلم نمیکند افسار زندگیش را به او میدهد و دوستش دارد و با وجود او نیازی به خود ارضائی ندارد و هرگز این مطلب را با عشقش بیان نمیکند چون نیازی به این مطلب ندارد . 

گفت از او ظاهر است نه باطن گفتم از کجا میدانی پاسخی نداد .

نشد که او بگویم :

چرا همان زمان که گوشی تو دست خودت بوده یا هست از او و شماره اش پیام ها و درخواست های جنسی دریافت نمیکنی ؟ یا همان زمان دریافت نکردی ؟ 

نشد که بگویم چرا تا گوشیت دست دیگری افتاد پیام های جنسی اغاز شد ؟

نشد که بگویم چرا حرمت عشقت را شکستی و او را بازی دادی و افسار زندگیت را دادی دست پسری دیگر که او با کسی که احساس میکرد دوستش داری و دوستت داشت را به دست بگیرد ؟

چرا اجازه دادی پسری دیگر وارد زندگیت شود و کسی که مثلن دوستش داشتی را نابود کردی ؟

امدی که بپرسی چرا از دختر ها متنفرم 

جوابت 

به خاطر همین حرف ها و کارها

تنفر من بی دلیل نیست . 

خوب است بدانی 

رئیس من یک روحانی بود در سرحد حجت الاسلام و المسلمین که میشود همان فوق لیسانس خودمان داشتم  او انسانی کثیف بود از من خواست از زن بچه مردم عکس بگیرم بدهم به او تا او آن شخص را از کار برکنار کند و من را به جای او بنشاند 6 ماه فشار تحمل کردم اما قبول نکردم هرگز چون ناموس رفیقم ناموس من بود و هست  و هرگز چشم به زن و بچه رفیقم نمی اندازم بخاطر پست و مقام دیگری یا خودم . او پول و کالا هایی که برای نیازمندان می امد برای دانشجو یان می امد را بین کارمندان توزیع میکرد تا حرفش خریدار داشته باشد مخالفت کردم و جلویش ایستادم . جالب بود برام مرا از کار اخراج کرد نامه زد به حراست نامه زد به دستگاه های امنیتی استانم که من :

دزدم در اموال دست بردم 

من بی ناموسم دست به دختران مردم زدم 

بهشان تعرض جنسی و غیر جنسی کردم 

این وسط همه تحقیق کردند و بررسی و دیدند که من نه تخلف کردم نه تعرض کردم نه دزدی کردم بلکه صرفا چون جلوی دزدی و تخلف و تعرض را گرفته ام اخراج شده ام !!!

به من گفتند سکوت کن بخاطر لباس شخص به خاطر آن مجموعه و برو 

برو که اگر بمانی دیگر نمی توانی تحملش کنی بهتر است دور باشی

که اگر به اونزدیک بمانی چون به خواسته اش نرسیده هر روز

برایت مشکلی جدید ایجاد خواهد کرد به خاطر عقده های خودش

و جایی دیگر بلافاصله مشغول به کارم کردند . 

سکوت کردم هرچند اشتباه

نه بخاطر خودم فقط بخاطر........

الان تو از چه صحبت میکنی و قضاوت بی سند بی هیچ ....../.

میخواستم به او بگویم :

هی فلانی از پسران منجی بترس و هرگز اجازه دخالت ان ها را در زندگیت نده

اما نشد که بگویم :

میخواستم به او بگویم که تو به او اعتماد نداشته و نداری که اگر میداشتی میان خودت و او دیگران را حایل قرار نمیدادی دیوار نمیخواستی فقط حس میکردی که به او اعتماد داری و الا ............ 

من خودم قبلن با هیچ احدی شوخی نمیکردم به من میگفتند او خشک است اخلاقش و ...

او به من آموخت :

او امشب به من آموخت که هی فلانی دیگر هرگز با کسی شوخی نکن چه خوب و چه بد چون ممکن است هر کسی در پشت شوخی و حرف هایش نقشه و افکار بدی داشته باشد و سادگی حرف های تو را با پلیدی افکار خودش مقایسه کند . 

او به من آموخت :

عشقی وجود ندارد دور افکار باطلت خط بکش 

که در سادگی دوست داشتن تو شاید طرف مقابلت این طور نباشد

حرفش درست بود :

چون بعد حرف های او معشوقه ام حتی فرصت شنیدن حرف های مرا نداشت و با ان که فقط برای او نوشتم سلام چند لحظه وقت داری او بسیار سریع رفت !!!

عجیب برام دردناکه که ده سال تو افکارت یک چیز باشه و دیگری ..........

زمانه به من یاد داده که نباید به دنبال اثبات چیزی به افراد باشم و باید افراد را وقتی تفکرشان اشتباه است و چیزی را قبول نمیکنند باید باافکارشان تنها بگذارم . که در 90 درصد اوقات همین کار رو انجام دادم . 

خیلی تلخ است :

اما غریبه غریبه باش غریبه بمان و دیگر به من نزدیک نشو

تو مرا به این سرحد تنفر از دخترها رساندیسرحدی که

باعث شده هرگز دیگر به دختری اعتماد نکنم نزدیک

نشوم و همیشه دیواری پولادین بین من و جنس

مخالفم باشد دیواری که هرگز برداشته نخواهد

شد شک نکن

تو هم بگذار من با افکارم تنها باشم 



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
یا صاحب الزمان
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 20:9 | بازدید : 306 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عشق خاکبرسر
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 20:7 | بازدید : 282 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )

به سرحد مرگ از این دخترا متنفرم

اینا ارزش گفتن همون عزیزم رو هم ندارن 



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
واقعیت با نمک
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 20:6 | بازدید : 287 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )

هرکی نکته رو گرفت تقلید کنه !!!

خخخخخخخخ



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دیوث زادگان
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 20:4 | بازدید : 314 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نادان
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 20:1 | بازدید : 295 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )

معروف ترین جراح هفت ساله در هند 

معروف ترین جراح هفت ساله در هند + عکس

به گزارش پارس ناز یک نوجوان هندی با نام اکریت جاسوال عنوان باهوشترین فرد هندی را به خود اختصاص داده است.

اکریت در سال ۲۰۰۰ و در ۷ سالگی توانست نخستین موفقیت پزشکی خود را به دست آورد. بیمار وی دختری ۸ ساله بود که هزینه کافی برای رفتن به بیمارستان را نداشت.

سوختگی دست این دختر به حدی بود که جمع شده و به شکل مشت درآمده بود. با اینکه اکریت هیچ تجربه ای در جراحی نداشت، ولی این دختر را مورد عمل جراحی قرار داد و او دیگر می توانست انگشتان خود را باز و بسته کند.

همچنین اکریت به مطالعات پزشکی خود ادامه داد و دارویی برای درمان سرطان را در ۱۲ سالگی  ساخت. او هم اکنون کوچکترین دانشجوی دانشکده پزشکی هند است.

******************************

حالا بنشین وبلاگ بروز کن

نادان



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
واقعیت تلخ
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 19:50 | بازدید : 279 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )

سطل آشغال :

وسیله ای ا ست موجود در خیابان ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !

مدرک تحصیلی :

کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می کند !

حراج :

اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می کنند …!

رئیس :

فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آید و یا مرخصی است …!

بزرگراه :

نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش های ۲۰۱۰ !

شب امتحان :

شب التماس به درگاه خداوند !

شب توبه !

البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست.

تحقیق :

Copy & Pasteکردن مقالات اینترنتی !

بیرون هم که پروژه می فروشن … ۲۰ تا ۳۰ هزار تومن هلو !

گارانتی :

یک اسم صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دخی سرباز
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 19:48 | بازدید : 325 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )

ماجرای سربازی رفتن خانوم‌ها

 

صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه‌ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

 

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند…
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی…

صبحانه:
وا… آقای فرمانده، عسل ندارید؟

چرا کره بو میده؟
بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه …
آره، تازه پاره هم میشه …
وای وای خاک میره تو دهنمون …
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا …

ناهار
این چیه؟ شوره

تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو …
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟

معاون: رفتن حمام
فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود…
هوووو…. بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری…
بی آبرو گمشو بیرون…
وای نامحرم…
کثافت حمال…
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)

بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟

یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟

فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا…عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا!



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بچه خوشگل
سه شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 19:45 | بازدید : 371 | نوشته ‌شده به دست کرموخان | ( نظرات )

کودکی فلسطینی با چشمانی دو رنگ متفاوت 

کودکی فلسطینی با چشمانی دو رنگ متفاوت +عکس

بسام ماضی کودکی 10 ساله فلسطینی در روز چند بار به جلوی آینه می رود و این سوال را از خود می پرسد که چرا رنگ دو چشمانش با هم فرق دارند و هیچ یک از فامیل و حتی برادرانش مانند او نیستند.والدین این کودک چهل روز پس از تولدش متوجه اختلاف رنگ در چشمان کودکشان شدند و پزشکان به آن ها گفتند که اختلال در عملکرد کبد و طحال در بدن کودک باعث این عارضه شد.

بسام ، دانش آموز کلاس پنجم ابتدایی که یک چشمش آبی رنگ و دیگری قهوه ای می باشد و می گوید که به علت این عارضه در مدرسه با مشکلات و ناراحتی های زیادی روبرو می شود، و همکلاسی هایش دائماً درباره این مساله از او سوال می کنند و گاه وی را مورد تمسخر قرار می دهند.

حسام پدر 36 ساله این کودک فلسطینی می گوید که نگرانی از وضعیت چشمان پسرش باعث شده است که به مدت چهار سال درحال مراجعه به بیمارستان های مختلف برای یافتن درمانی برای این مشکل باشد.وی وجود چنین عارضه ای را درمیان خانواده خود و همسرش بی سابقه می داند.

کودکی فلسطینی با چشمانی دو رنگ متفاوت +عکس

حسام می گوید: پزشکان بزرگی کبد و طحال را باعث اختلاف در رنگ چشمان بسام دانسته اند و حال پسرش خوب می باشد ولی وی همواره حالت سرماخوردگی دارد و به هیچ وجه تحمل گرما را ندارد و پزشکان این را با اختلاف رنگ چشمانش مرتبط می دانند.

ایاد الهلیس رئیس بخش لیزر بیمارستان دولتی بیماری های چشم در باریکه غزه اظهار داشت علت اختلاف رنگ چشم به اختلاف مقدار رنگ ملانین موجود در عنبیه بر می گردد که تعیین کننده رنگ چشم است.
الهلیس افزود : ممکن است اختلاف رنگ چشم ، علل وراثتی یا بیماری و یا بر اثر عارضه های اکتسابی باشد.

این پزشک متخصص گفت که ممکن است که اختلاف رنگ چشم بر اثر ابتلای فرد به التهاب عنبیه ظاهر شود که این یک بیماری شایع است اما درصورت شفای بیمار، رنگ چشمانش به حالت عادی باز می گردد.وی افزود که طبق تحقیقات، از هر هزار نفر 5 نفر به چنین حالتی مبتلا  می شوند و این اختلاف رنگ بر بینایی فرد تاثیر نمی گذارد.

کودکی فلسطینی با چشمانی دو رنگ متفاوت

کودکی فلسطینی با چشمانی دو رنگ متفاوت +عکس

 



:: برچسب‌ها: من , گل , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0